پیدای پنهان

شهید شناسی

پیدای پنهان

شهید شناسی

شهید مدافع وطن پویا اشکانی

يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۵۶ ب.ظ




🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸🌹

🌸

#معرفینامه 

#شهیدمدافع_وطن

#پویا_اشکانی 


نام و نام خانوادگی : پویا اشکانی


فرزند : عباس


تاریخ تولد : ۱۳۷۷/۹/۴


محل تولد : کرج


تعداد خواهر و برادر : یک خواهر و یک برادر


وضعیت تاهل :متاهل.

 

تعداد فرزندان : ندارد


لقب : شهید دهه هفتادی


 میزان تحصیلات : دیپلم


علاقمند : ورزش کشتی و بدنسازی (قهرمان وزن۸۵ کیلو ؛ مدال طلا و نقره مسابقات پرس سینه)


تیکه کلام : دنیا دوروزه ؛ چون میگذرد غمی نیست


مدت خدمت درنیروی انتظامی  : 

۹ ماه


درجه : سرباز

 

نحوه شهادت : در عملیات مربوط به دستگیری قاچاقچی مواد مخدر ؛ به دست قاچاقچی سوزانده شد و پس از ۴۳ روز بستری شدن در بیمارستان به فیض شهادت نائل آمد


محل شهادت : محل درگیری کمالشهر کرج


تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۹/۲۲

 

آدرس مزار : کرج ؛ کمالشهر ؛ امامزاده محمد و سکینه خاتون ؛ قطعه شهدا ؛ ردیف اول ؛ قبل از آبخوری دوم


🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌿🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸







🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸🌹

🌸

#خصوصیت_بارزاخلاقی

#شهیدمدافع_وطن

#پویا_اشکانی


پویا پسر سر به زیری بود اگر گاهی بحثی پیش میومد یا از دست کسی ناراحت میشدن همیشه سکوت میکردن و چیزی نمیگفتن


#ازدواج 

#ازلسان_همسرگرامی 


۱۷ آبان ۹۵ روزی بود که پویای من تو سن ۱۷سالگی به مامانش (عمه ام) از علاقه اش به من میگه و ۱۰فروردین ۹۶رسما میان خواستگاری؛ آقاپویا برای مراسم خاستگاری  نبودن؛  مامانش بهم گفت: که از دایی وزندایی  خجالت می کشید ونیومده بود. منم نبودم روز خاستگاری؛ بعد که اومدم خونه از آبجی پویا پرسیدم ‌. دیدم همه چی حل شد شکر خدا و مشکلی پیش نیومده بود. پدرم بهم گفت: من گفتم هر چی دخترم بگه؛ نظر من رو پرسید من هیچی نگفتم از شرم و حیا ؛ همون سکوت علامت 

رضاست. 


#مراسم_عقد


من و پویا از بچگی علاقه داشتیم اما حجب حیامون  همیشه مانع از ابراز این علاقه می شد. بالاخره ۱۳خرداد  ۹۶ب عقد هم آمده ایم. در دوران عقد پویا سرباز بود و قرار بود عید ۹۷ زندگیمان را شروع کنیم که خداوند جوری دیگر برایمان رقم زد. زمان قرائت خطبه عقد صدای ضربان قلب خودم و پویام رو می شنیدم. خطبه عقد که می خوندن باراول دوم برخلاف همه عروسها گفتن عروس داره سوره ی نور می خونه؛ بار دوم برای خوشبختی مون دعا کردم و

بار سوم با استناد از آقا امام زمان علیه السلام و شهدا با اجازه از پدر و مادرم و بزرگترا بله را گفتم. حاج آقا هم بعداز عرض تبریک و مبارک باشی 

گفتند: ماشاالله که آقای داماد سرباز اسلام هستن ان شاالله سرباز امام حسین علیه السلام بشند؛ سفید بخت بشید ان شاالله. دعای عاقدمون چه زود به استجابت رسید و پویام تو ایام اربعین سرباز امام حسین علیه السلام شد. عاشقی من و پویا دوران شیرینی بود.


🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌿🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸


@asganshadt






🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸🌹

🌸

#احترام_به_همسر 

#ازلسان_همسرگرامی 

#شهید_مدافع_امنیت

#پویا_اشکانی


ما در سن پایینی ازدواج کردیم هردونفرمان هفده ساله بودیم ولی چیزی که در پویا عجیب بود احترامی بود که برایم قائل بود؛ پویا آنقدر در احترام گذاشتن و محبت کردن به من بالا بود که گاهی فکر می کردم با یه عارف دینی ازدواج کردم. 


#توجه_به_ورزش 


پویا توجه بالایی به ورزش داشتن طوری که چندین مدل طلا و نقره در پرس سینه دارد و عکسهای از شهید به یادگار مانده کاملا مشخص است ورزشکار هستند.


🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌿🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸

@asganshadt


http://asganshadt.blog.ir


http://shidalimiralizadh.blog.ir




قسمت ۴ 








 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸🌹

🌸

#رمز و راز عاشقی

#ازلسان_همسرگرامی 

#شهید_مدافع_امنیت 

#پویا_اشکانی 


پویا میامد دنبالم منو میبرد خونشون 

پویای من سرباز نیروی انتظامی بود

هرموقعه که با ماشین از دم خونه رد می شد تک آژیر  میزد منم با ذوق میرفتم پنجره رو باز میکردم  و براش دست تکون میدادم. پویاهم بعد اینکه میدید منو بوق میزد  برام و میرفت....  الان که هفت ماه میگزره از شهادتش هربار صدای اژیر میشنوم یاد پویام میوفتم.این یه رمز یه نشونه بود برامون.چون کنار همکاراش  نمیتونست بگه دوست دارم  با بوق و اژیر میگفت و من تنها کسی بودم که معنی این آژیر هایی که میزد رو میفهمیدم و کلی ذوق میکردم.





 چیزی که درمورد پویا عجیب بود جایگاهی بود که برای شریک زندگیش قائل بود.و مرد واقعا کاملی بود . خب ما هردو خیلی سنمون کم بود ولی پویا مثل یه عارف  برام جایگاه بالایی قائل بود. اصلا طاقت یه قطره اشک منو نداشت. آخ چقدر الان که مرور خاطرات می کنم دلتنگشم.


🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌿🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸

@asganshadt






من زمانی که دوم یا سوم دبیرستان بودم  مستند شهید حمیدسیاهکالی رو دیدم و خیلی دوست داشتم از  زندگی شون الگو برداری کنیم ...یه جورایی زندگی من و پویام به زندگی این شهید و همسرشون گره خورده بود

اونجایی که همسرشون میگفتن پاییز فصل خوب ما بود...دقیقا واسه ماهم همینجور بود تولد پویام آذر بود..شروع عاشقیمون پاییز بود...و شهادت پویام هم آذرماه بود....

یا همینکه ایشون رمز مخصوص داشتن خیلی اتفاقی  این آژیر هم شد رمز ما.

اتفاقا ماهم مثل شهیدسیاهکالی و همسرشون دختردایی پسر عمه بودیم

و خیلی شباهت های دیگه...

دوست داشتم زندگیمون شبیه زندگی شهدا باشه...وهمینطور هم شد


🌹شهید مدافع وطن شهید پویا اشکانی 🌹


@asganshadt















🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸🌹

🌸

#داغ_سه_نفر

#راوی_دایی_گرامی

#شهید_مدافع_امنیت 

#پویا_اشکانی

 

روز عقد به پویا گفتم: پویا جان جون تو و جون مهرناز؛ میدونی که ما چقدر دوستش داریم مواظبش باش، دخترم رو اول به خدا بعد به تو می سپارم. پویا هم گفت: دایی جان خیالتون راحت مثل چشمام ازش مراقبت می کنم؛  بیشتر از خودم حواسم به مهرناز هست نمیزارم آب تو دلش تکون بخوره. پویاجان مرد بود سر حرفاش بود قول می داد پاش می موند اما اینبارنشد سرنوشت جوری که فکر 

می کردیم رقم نخورد. پویا جان خیلی با ادب بود هر وقت من میومدم جلوی پام بلند می شد همیشه احترام میزاشت به ما ؛ تو این مدت بی احترامی ازش ندیدیم. خیلی پسر عاقلی بود خیلی بیشتر از سنش می فهمید رفتاراش مثل یک مرد پخته و کامل بود من خیالم راحت بود که دخترم رو سپردم  دست پویا. من با از دست دادن پویا سه نفر رو از دست دادم پویا هم پسرم بود هم خواهر زادم بود هم دامادم بود. 


#کمک_به_باغبون

#ازلسان_عمه_گرامی_شهید


یه روز ما با پویا باغشون رفته بودیم هعی صدا کردیم که پویا بیا کمکون دیدیم رفته یه گوشه داره تلفنی با خانومش صحبت میکنه. بعد از اینکه بالاخره صحبت هاشون تموم شد دیدیم غیب شد. گشتیم دنبالش دیدیم رفته به یک پیر مردی که اون اطراف بود کمک میکنه و میوه هاش رو جا به جا میکنه؛ بهش گفتیم: بیا کمک ما؛ گفت: این حاج آقا واجبتره کار ایشونو انجام دادم میام.


🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌿🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸

@asganshadt










🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸🌹

🌸

#خاطرات_امیردایی

#راوی_دایی_گرامی

#شهید_مدافع_امنیت 

#پویا_اشکانی

 

من باپویاجان خیلی خاطره داشتم چون  پدر و مادرم شهرستان بودند ومحل کارمن تهران بود. چندسال خونه اونا میموندم چه وقتایی که باهم استخروفوتبال وهیتهای مذهبی 

می رفتیم. مسجد امام سجاد

"علیه السلام" درمیدان توحید کرج ومسجدجامع حصارک بالا پای منبر شیخ مجتبی ایمانی. یادش بخیر شبهای قدرهیئت بیت الزهرا "علیهاالسلام" شاه عباسی کرج چندین سال بود از بچگی پویا جان بهمراهه پسرخاله هاش و برادرش همون هیأت می رفتیم. شیرین ترین لحظات که توهیئت بودیم لحظاتی بود که 

می دیدم خواهرزاده هام گوش به روضه اباعبدالله "علیه السلام" و  واقعه کربلا می دادن و اشک می ریختن اون لحظه ها انگار همه دنیا مال من بود شوخیهای بعدازهیئت چون به قول بزرگی گریه برای سیدالشهدا شادی 

می آورد واقعا همینطور بود به قولی شارژ می شدیم. وای موقعه غذا خوردن چندین سال شبای قدر آخر  مراسم سحری میدادن ماهم غذامونو می گرفتیم روی پله مغازه ای 

می نشستیم می خوردیم تندتند تا اذان نزده. پویا جان به همراه پسرخالش مجتبی خیلی خوش اشتها بودن می گفتن امیردایی غذای هیات خیلی خوشمزست می چسبه. پویا جان کاش یه شب قدر هم میومدی باهم احیا می گرفتیم. کدومشو بگم براتون آخرین باری که استخر رفته بودیم پویا جان خیلی منوترسوند آخه رفت شیرجه زدتوعمق زیاد دیر اومد رو آب؛ قبلش شناش زیاد خوب نبود عمق کم شنا می کرد. نگو آقا رفته بود پیش دوستش یادگرفته بود. عاشق مداحی حاج مهدی اکبری بود. روضه حضرت رقیه"علیهاالسلام" آتیشش میزد یادمه یه واسمی روضه حضرت رقیه "علیهاالسلام" خونده شد دیوانه وار اشک می ریخت خواهرش نازنین زهراسه سالش بود پویا می گفت: امیردایی حضرت رقیه "علیهاالسلام"

هم مثل خواهرم نازنین زهراسه سالشه چطور اون نامردا دلشون اومد بزننش و موهاشو بِکشند. کاش بودی یکبار دیگه این جملات به زبون 

می آوردی. اما نه خوش به سعادتت پر کشیدی. دایی جان منو هم دریاب خیلی داغونم خودت میدونی من چی می خوام. میدونم لیاقتشو ندارم اماتو بخوای میشه. پویا جان راستشو بگم دلم برات تنگ شده. مگه نمی گفتی بچت پسر باشه می برمش باشگاه.

خیلی سخته خاطراتی که باهم داشتیمو به زبون آوردن. کدومشو بگم نزدیک بود که پسرم به دنیا بیاد شبهایی که من سرکار شیفت شب بودم همسرمو می بردم خونه خواهرم یعنی خونه پویا اینا؛ (از زبان همسرم. امیرپویا جای برادرمه آخه چقدرنجیبه چقدرباحیا) ؛ تا اینکه جنسیت بچه 

می خواست مشخص بشه پویا 

 می گفت پسر بشه ؛ نازنین زهرا 

می گفت: دختر بشه. بعد که مشخص شد پویا خیلی خوشحال شد.

وای تمام این لحظه ها جلو چشممونه چه کنیم باخاطراتت پویا جان. کاش بیشتر پیشت بودم. به حق گفتن که شهادت به سراغ همه میآید و بو 

می کند بوی دنیابدهی رهایت 

می کند. پویا تو اصلا بوی دنیا 

نمی دادی. چقدر تمایل داشتی بریم سوریه ای وای حتی رو تخت بیمارستان بودازپشت شیشه با اشاره گفتم نمیای بریم سوریه مدافع حرم.

به ولله بااشاره گفت: میخوای بری منم میام. پویا تو رفتی و بوی رفتنت مرا بیچاره کرده. دست منم بگیر. وای خدایابهم طاقت بده. شب عقد پویا چقدر شیرین بود خواهرزادم بابرادرزادم دارن باهم 

ازدواج می کنن. دوتا فرشته که دارن باهم پیوندمی خورند. قبل ازاینکه عاقدصیغه عقدوجاری کنه رفتم در گوشش گفتم: پویا جان دعا کن این لحظه ها هرچی ازخدا بخوای بهت میده. پویا جان برای سلامتی آقا امام عصر" عجل الله تعالی فرجه شریف" و ظهورش دعا کن با اون بیان شیرینش گفت: باشه امیردایی باشه، دوتا فرشته دستاشونو رو به آسمون گرفتن خطبه عقدخوانده شددوتا کبوتر عاشق یکی شدن پذیرفتن و همه ما خوشحال. امابیشتر از هفت ماه طول نکشید پویا پرکشید و همسر عاشقش باخاطراتش ماند. مدت کوتاهی باهم عقدکرده بودندهفت ماه؛ اما چقدر بینهایت دردل هم جا گرفته بودن. برای همسرعاشقش سخت است اما از اهل بیت

" علیهم السلام" مدد می گیرد و با عزم راسخ ادامه دهنده راه همسرش هست. همسرشهیدبودن هم توفیقش کمترازشهادت نیست.


🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌿🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸

@asganshadt







🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹

🌸🌹🌿🌸🌸🌹

🌸🌿🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸🌹

🌸

#شهادت 

#ازلسان_همسرگرامی 

#شهید_مدافع_امنیت

#پویا_اشکانی 


شهید اشکانی سرباز نیروی انتظامی  به عملیاتی مربوط به دستگیری قاچاقچی مواد مخدر اعزام 

می شوند. این قاچاقچی که قصد داشت خانه و خانواده اش را بسوزاند پس از اینکه ماموران در محل حاضر شدند قاچاقچی با ماموران همکاری نکرده و در را باز نکرد. ماموران ناچار به شکستن در شدند. شهید اشکانی چند بار در را هُل میدن لگد میزنن  تا در باز شود. یک مرتبه قاچاقچی در 

را باز می کند و بنزین را که قبلا آماده کرده بود تا روی خانواده اش بریزد، روی  ماموران می ریزد و بدلیل اینکه شهید اشکانی جلوتراز بقیه ایستاده بودند بیشترین  بنزین  به بدن ایشان ریخته می شود. همان لحظه فندک می اندازد و آپارتمان منفجر شده و ماموران وشهیداشکانی پرت می شوند پایین که شهید براثر پرت شدن سرش 

می شکند و لباس هایش سوخته بود تا لباس ها را در بیارورند طول کشید و کمربندش چون قسمت فلزی داشت داغ شده بود نتوانست باز کند. همین باعث شد کمرش و پشت پهلوش آسیب شدید ببیند و سوختگی اش عمیق تر شود. دست چپ تا آرنج، دست راست کامل، بازوها و ساعد، کف دست، صورت یک مقدار کم  و پاها نیز کاملاً سوخته بود. آتش، دود و بنزین به دهانشان 

وارد شده بود و ریه ها نیز سوخته و عفونت کرد. پس از ۴۳ روز بستری بودن در  بیمارستان و تحمل رنج و درد ناشی از سوختگی صبح روز  چهل و سوم ۲۲ آذر ۱۳۹۶  ساعت ۸ صبح به فیض شهادت نائل آمدند.


(روحشان شاد و یادشان گرامی)


🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌿🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸

@asganshadt








قسمت #آخر و #وصیت_نامه



🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌿🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸🌹

🌸

#وصیت_لسانی

#شهید_مدافع_امنیت 

#پویا_اشکانی 

#به_همسرگرامیشان


ایشان قبل از رفتن به ماموریت فایل صوتی چند جمله پر اهمیت را بصورت سفارشی وصیت  نمودند و خدمت همسرشان ارسال کردند که باهم می خوانیم .

خانمم من دارم میرم اگر برگشتم که هیچ اگر برنگشتم ...  شما


۱-مواظب خودت باش 

۲-درسهایت را خوب بخوان 

۳-حرف پدرو مادرت رو گوش کن 

۴-تنهایی جایی نرو 

۵- چادر رو از سرت جدا نکن 

۶- بیرون منزل میری آرایش نکن


اگر دیگه نتونستم زنگ بزنم مواظب خودت باش عزیزم .

شهدا همیشه صادقانه و با محبت قلبشون دلنگران ما هستند .پس عزیزان به توصیه های شهدا عمل کنیم . اون شش نکته مهم در صحبتهای شهید پویا اشکانی را که به همسرش سفارش نموده است را رعایت کنیم تا مورد شفاعت شهدا قرار گیریم . چرا که شهید قدر چادر مادر سادات را می دانسته و همواره به همسرش سفارش می کرده که جلوی نامحرمان با حجاب و باچادر و بدون آرایش باشد و احترام والدین را سفارش نموده  و اینکه همسرش 

درس خوان واقعی باشد و اهمیت 

می داده به علم و دانش و اینکه همسرش با بصیرت باشد و با درک و فهمم وارد زندگی مشترک شود . و چون جامعه پر از گناه و فساد اخلاقیست همسرجوانش را سفارش نموده است تنهایی جایی نرود که اتفاق ناگواری برایش نیافتد.


(دوستان به وصیت شهدا اهمیت بدهیم.)


🌿🌿🌿🌿🌿


#مناجات_باخدا

خدایا آدمهای پست و دشمنان دین و قرآن و خودخواهان و خودپرستان و وطن فروشان داغهای زیادی بر دل این ملت گذاشتند. در این روز جمعه دست به دعا برمی داریم  وسلامتی و ظهور حضرت حجت ابن الحسن العسکری منتقم آل الله را به درگاهت خواهانیم تا بیاید و با قدوم مبارکش مرهمی بر دل زخم خورده یکایک ما باشد.😔

دوستت داریم آقاجان . هرچه زودتر بیا💐 

اللهم عجل لولیک الفرج 🌹


🌸🌸🌸🌸🌸

🌸🌿🌸🌹

🌸🌸🌹

🌸

@asganshadt






موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۲۷
خادم الشهدا عاشقان شهادت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی